کارتون «Farbrorn som inte vill va’ stor» یکی مینی سری انیمیشنی ۶ قسمتی محصول سال ۱۳۷۹ کشور سوئد است که هر قسمت از این انیمیشن ۱۰ دقیقه است. این اثر به کارگردانی پیتر کوهن و اُلُف لاندستروم می باشد.
داستان در مورد شخصیتی اصلی به نام «رَگنار» است. یک مرد سیساله است که در دفتر کار نسبتاً کسلکنندهست مشغول کار هست و دائماً فکر میکنه: «ای کاش میتونستم دوباره کوچک باشم.» این آرزوی او را وارد دنیای خیال میکنه، جایی که با دوستش به دنبال بچهقورباغه میره، بازی میکنه و حتی از مسئولیتهای بزرگسالانه ش فرار میکند.
این کارتون از محبوب ترین کارتون های کلاسیک کودکان سوئد محسوب میشود و در ایران در دهه ۶۰ به نام «رابرت، مردی که نمی خواست بزرگ شود» پخش شده است. با اینکه یک کارتون سرگرم کننده برای کودکان است اما مفاهیم که به بیینده انتقال می دهد ورای یک انیمیشن ساده است. رَگنار نماد شخصیتی است که سعی دارد هویت زندگی کنونی را با بازگشت به دوران کودکی بازیابد. شخصیت رَگنار در کنار مسئولیت های بزرگسالانه ش، تصایری از دنیایی کودکانه ی در ذهن خود با خیال پردازی شکل میدهد. دیالوگ های کوتاه و به نظر ساده اما با مفاهبم جهان امروز همچون ترس، تنهایی، انزوا، حس رها شدن، فراموشی و بی انگیزه بودن شخصیت رگنار در کنار زندگی روزمرگری است.
اگر آدم کوچک بود مطمئناً یک دوست صمیمی داشت یک دوست واقعی،بهترین دوست، وقتی بهترین دوست هستید تقریباً در مورد همه چیز یکسان فکر می کنید. با بهترین دوستت میشه دعوا کرد بدون اینکه از هم عصبانی بشید
چرا وقتی آدم بزرگه، پیدا کردن کارهای سرگرمکننده برای انجام دادن اینقدر سخته؟ اگر آدم کوچیک بود مطمئناً به هیچ سرگرمیای نیاز نداشت. کلی چیز برای انجام دادن پیدا میشد.
کاش میشد در رختخواب ماند و اخم کرد و برای خود دل سوزاند، کاش آدم کوچک بود. کاش میشد کمی مریض بود حتی اگر آدم مریض نبود و واقعاً نازپرورده میشد و کسی را داشت که از آدم مراقبت کند صبحانه ام را در رختخواب می خوردم و فقط حس خوب آرامش و آسایش داشتم و بعد از ظهر یک دوست میآمد و به من سر میزد و او در مورد اینکه آیا اتفاق جالبی در طول روز افتاده است، برایم تعریف میکرد
ای کاش میشد از همه چیز فرار کرد، اما نمیشود و احتمالاً کسی متوجه نمیشد اگر آدمی وجود نداشت کسی متوجه نمیشد که من رفتهام کسی نمیپرسید کجا رفتهام، کسی نگران نمی شد کسی شبها بیدار نمیماند و تعجب نمیکرد که کجا هستم، اگر جایی برای خوابیدن داشتم یا گرسنه بودم. فرار کردن لذتبخش نیست اگر کسی اهمیت ندهد هیچکس به یک انسان بالغ اهمیت نمیدهد که ناپدید بشه.